@ترنـــــــــم بهاری@
مطالب زیبا
صدای خش خش برگها عبور آب چند پرنده ی کوچک و رفت و آمد چند عابر این همه دنیای آن نیمکت چوبی بود گاهی کسی رویش می نشست یک عابر شاد که با کودکش می خندید یا آن پیرمرد تنها که با حسرت آه می کشید گاهی تکیه گاه چند جوان پرشور یا جاده ای برای ماشین های چند کودک چه دنیای زیبایی داشت این نیمکت آرام برخواست با خودش می گفت کاش دنیای من هم اندکی شبیه به دنیای این نیمکت می شد کاش .. نظرات شما عزیزان: جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : m&m
درباره وبلاگ سلامممممممم دوستای گلم خوش اومدین به وبم نظر یادتـــــــــــــون نره ها!!! عشق.... چندیست که بیمار وفايت شده ام در بستر غم چشم براهت شده ام این را تو بدان اگر بمیرم روزی مسئول تویی که من فدایت شده ام! آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |